تامل خوبان
* تمام مشكل بشر اين است كه خيال مي كند ، ظهور يكي از راه هاي نجاتش است وحال آن كه :
ظهور تنها راه نجات است .
* تمام مشكل بشر اين است كه خيال مي كند ، ظهور يكي از راه هاي نجاتش است وحال آن كه :
ظهور تنها راه نجات است .
كفاش پيري كه در گوشه اي از بازار بساطي داشت ولي حتي كفش هاي مولايش را هم بي نوبت تعمير نمي كرد. پس هفته اي نمي گذشت كه حجت خدا به او سر نزنند .روزي از او پرسيده بودند : اگر هفته اي يك بار مارا نبيني چه خواهد شد ؟
سيدعبدالكريم پاسخ گفته بود : آقاجان مي ميرم .
آقا سر تكان داده و فرموده بودند : اگر چنين نبود ما را نمي ديدي !(يعني راست مي گويي سيدعبدالكريم )
سيدعبدالكريم اگر هفته اي مي گذشت و امام زمانش را نمي ديد مي مرد و هفته ها و ماهها و سال ها مي گذرد و ما به گمانمان زنده ايم .
کیست میثم؟ او که در عصر سکوت |
یا علی گفت و سرش بردار رفت
|
در مكتب انسان ساز و تربیتكننده امام علی (علیهالسّلام) شخصیتهای بسیار ارزنده و بزرگواری وجود دارند كه هر یك از آنها در طول تاریخ الگوی ارزنده برای جامعه بشری بودهاند. یكی از این شخصیتهای بزرگوار كه علاقه خاصی به علی (علیهالسّلام) داشت و حضرت علی (علیهالسّلام)نیز متقابلاً وی را بسیار دوست میداشت، «میثم تمار» است. حیات پربار و شهادت افتخارآمیز او برای همه انسانهای آزاده و مسلمان درس و سرمشق و الهام است.
از سالهای آغازین زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست محققان نوشتهاند:
وی فرزند یحیی و از سرزمین «نهروان» كه منطقهای میان عراق و ایران است. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانستهاند».1
لقب تمار را از این جهت به میثم دادهاند كه وی در كوفه خرما فروش بود.2
ابن حجر عسقلانی مینویسد:
«میثم برده زنی از بنی اسد بود . علی (علیهالسّلام) او را خریداری كرد و آزاد نمود ولی او به گونه ای دیگر اسیر شد ، اسیر ولای علی و محبت و عشق او .
وى شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان على (ع) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در اختیار معارف علوم علوى گذاشت. حضرت (ع) نیز که او را لایق و با استعداد یافت, دانش و حکمت هاى فراوانى به وى آموخت, حتى برخى اسرار را که به هر کس نمى توان گفت و آگاهى از حوادث آینده و بلاها و فتنه هاى زمانه را در اختیار او گذاشت. از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) امیر المؤمنین مى دانند.3
ابن حجر عقلانی و شیخ مفید و عدهای دیگر از مورخان نوشتهاند:
«حضرت علی (علیهالسّلام) روزی به میثم گفت: تو بعد از من دستگیر میشوی و به دار آویخته خواهی شد. روز سوم از بینی تو خون خواهد آمد و محاسنت از آن خون خضاب خواهد شد . تو بر در خانه عمرو بن حریث، جزء آن ده نفری خواهی بود كه به دار آویخته میشوند . چوبه دار تو از همه آنها كوتاهتر است. سپس حضرت آن نخله را به وی نشان داد و فرمود: تو را بر آن به دار آویخته خواهی شد. میثم همواره كنار آن نخل میآمد و نماز میخواند و با آن نخل سخن میگفت. و به عمرو بن حریث میگفت: من همسایه تو میشوم ، برای من همسایه خوبی باش . عمرو به او میگفت: آیا میخواهی خانه ابن مسعود یا خانه ابن حكیم را بخری و نمی دانست که منظور میثم چیست. 4
این روایات نشاندهنده مقام معنوی میثم تمار در نزد حضرت علی میباشد به گونهای كه حضرت اخبار زندگی و آینده وی را برایش بیان میكند.
در روایتی آمده است: «پس از آنكه میثم را نزد ابن زیاد آوردند، ابن زیاد به او گفت: تو باید از علی(علیهالسّلام) برائت بجویی و از او بدگویی كنی ... و الا دست و پایت را قطع میكنم و تو را به دار میآویزم میثم میگوید: من گریه كردم. ابن زیاد از علت گریه من سؤال كرد. گفتم: از قول و عمل تو گریه نمیكنم. از شكی كه آن روز از خبر مولایم بر من عارض شد گریه میكنم. ابن زیاد پرسید: مگر مولای تو چه گفته؟ سپس میثم جریان را نقل كرد، ابن زیاد گفت دست و پایت را قطع میكنم. اما زبانت را باقی میگذارم تا دروغ تو و مولایت را آشكار سازم. سپس دست و پای او را قطع كرد و او را بالاتر دار برد. او در بالای دار صدا میزد؛ ای مردم هر كسی میخواهد احادیث علی (علیهالسّلام) را بشنود جلو بیاید. مردم جمع شدند. عمرو بن حریث به عبیدالله بن زیاد گفت: میترسم او دلهای مردم كوفه را دگرگون كند و آنها بر علیه تو خروج كنند. عبیدالله دستور داد: برو زبانش را قطع كن سپس زبان او را قطع كردند و میثم به شهادت رسید».5
ابن حجر عسقلانى درباره میثم تمّار مى نویسد:
میثم در سال آخر عمرش به مكّه مشرف شد و در مدینه خدمت اُمّ سلمه همسر رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله رسید و گفت و گویى میان ایشان صورت گرفت. وقتى او به كوفه برگشت و دست گیر و زندانى شد، به مختار ثقفى كه او نیز در زندان بود، این گونه مى گوید:
إنّك ستفلت وتخرج ثائراً بدم الحسین فتقتل هذا الّذی یرید أن یقتلك;6
تو به زودى آزاد خواهى شد و از مرگ نجات مى یابى و انتقام خون حسین علیه السلام را از كسانى كه قصد جان تو را كرده اند خواهى گرفت.
جایگاه والای میثم را در چشم ائمه از سخنان آنان نسبتبه وی و نیز از برخوردشان با او در صحنه عمل ، میتوان دریافت . صفا و صمیمیتی که میان علی(ع) و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت بههم میتوان شناخت . حضرت ، حتی به مغازه خرمافروشی میثم میرفت و در آن جا با او صحبت میکرد و قرآن و معارف دین را به او میآموخت .
به نقل از گروه انديشه و معارف تبيان .
امام صادق(عليه السلام):
براي رسوايي و خواري انسان همين بس كه جامه اي بپوشد كه او را انگشت نما كند يا مركبي انگشت نما سوار شود .
كافي ج۶ص۴۴
امام صادق(عليه السلام):
هر زني كه به منظور اصلاح امور خانه ،چيزي را از يك جاي منزل به جاي ديگر آن بگذارد خداوند به او نظر رحمت مي كند و كسي كه خدا به او نظر رحمت كند عذابش نخواهد كرد .
بحارالانوار ج۱۰۰ ص۲۵۱
...و خدا مي خواهد وقتي به نامحرم مي رسي چشم هايت كار نكند .
۲- تامل كن ،معطل نكن
۳- جسور باش ،گستاخ نباش
۴- سرسخت باش ،لجباز نباش
۵-صبور باش ،بي خيال نباش
۶- ساده باش ،ساده لوح نباش
۷-شتاب كن ،شتاب زده عمل نكن
۸- بگو آره ،نگو حتما
۹-بگو نه ، نگو هرگز
. هدف: تسلط بر منابع اقتصادی، نظامی، سیاسی و فرهنگی جهان
1. رسانه ها (ماهواره، رادیو، تلویزیون، سینما، مطبوعات)
2. اینترنت
3. NGOها
4. سازمانهای بین المللی مانند: سازمان ملل، شورای امنیت، بانک جهانی و...
5. سازمانهای خیریه بین المللی
6. اسباب بازی کودکان مانند:عروسک، پازل، وسایل جنگی غربی و...
7. بازی های رایانه ای برای کودکان و نوجوانان
8. کارتون های کودکان مانند: سیندرلا، شرک، پلنگ صورتی، تام و جری و...
9. تجزیة جهان به کشورهای کوچک از 300 سال قبل به این سو
10. تأسیس و گسترش معنویت های نو و عرفانهای کاذب
هيچ دعايي زودتر از دعايي كه انسان در غياب كسي ميكند مستجاب نمي شود .البحار ۹۳/۳۵۹/۱۷
ازغرور آباد پرتكلف نفس اماره كه فاصله ميگيري ..... به تمدني مي رسي كه تمام اعضاء و جوارحش مطيع خدايند .....محجوب
تقوايي كه به يك "تق" وا برود ديگر تقوا نيست .... تقوا صبر ميخواهد و مجاهده .
حجاب فريضه ايست كه ترك آن قضا ندارد .
زن به لحاظ آمار، نيمي از جامعه است اما به لحاظ آثار ، تمام جامعه ....
هميشه حباب ها قرباني هواي درون خويش اند .... پر از خالي