سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان ، آنچه که همه به دنبالشند و هیچ کس به دنبال آن نیست . سازمانی برای همه کس و هیچ کس.
سازمان محترم سمپاد پیش از تصویب اساسنامه تنها مربوط میشد به دو مرکز آموزش تیزهوشان در تهران و تحت نظر دفتر کودکان استثنایی!!!(مردم در آن زمان فرق مستعد یا تیزهوش با استثنایی را نمی دانستند) تا اینکه در سال ۱۳۶۶ بالاخره این ویروس مهلک جایگاه مستقل خودش را یافت و در تهران شروع به تکثیر کرد. ( چون در آن موقع فقط در تهران دانش آموز مستعد و تیزهوش پیدا میشد، پس جای امیدواری بود که این ویروس به زودی تکثیر نشود!) تکثیر این ویروس نه تنها با زاد و ولد بلکه با تخم گذاری نیز همراه بود. حتی چند مورد دیده شده که این ویروس از طریق گرده افشانی هم تکثیر شده است و رکورد دار تکثیر بود که تا سال ۱۳۸۴ پس از مورخ ۳ تیر این رکورد شکسته شد و در جایگاه دوم قرار گرفت...
جواد اژه ای رئیس هیئت امنای سازمان شد و هیچ کس نفهمید که چرا؟؟؟ و چرا جواد اژه ای همچنان حواد اژه ایست و تغییر نمی کند؟ و چرا هیچ کس نظری درباره ی ریاست او نمی دهد؟ و چرا او سمپاد را دو دستی چسبیده؟ و چرا هر روز بر ایشان افزوده می شود؟و چرا نظر سمپادیها درباره ریاست مهم نیست؟ و چرا و چرا و چرا؟ و هزاران چرای دیگر... که هیچ وقت پاسخی به آنها داده نشد...
سمپاد آغاز شد...سمپاد تکثیر شد...سمپاد تنها نتوانست از ایران خارج شود چون کشورهای دیگر آنتی ویروس سمپاد داشتند... هیچ استانی بی سمپاد نماند...همه تب سمپاد گرفتند...اما جواد فهمید که یک جای کار سمپاد می لنگد:
-دست تنها نخواهم توانست حال کنم و حال ندارم این همه مرکز زیر نظر داشته باشم. آخر من هم زن و زندگی دارم. علاوه بر این من یک شیخ نیز می باشم. من خیلی کار دارم و حوصله ندارم. امتیازش کافیست!
در نتیجه........................................
در اسفند ماه ۱۳۷۹با تصویب قانون تجمیع از سوی شورای عالی تغییراتی در ساختار سمپاد پدید آمد و سازمان اختیار مدارس تحت پوشش خود را تا حدودی در شهرستان ها به سازمان آموزش و پرورش استان واگذار کرد و رئیس سازمان بر اساس اجازه نامه وزیر تنها بر مدارس تهران مدیریت می کند. جواد آزاد شده بود! حال می توانست راحت با زن و فرزندش زندگی و یک شیخ باقی بماند!!!!!!!
سمپاد تکثیر شد. در مراحل آخر تکثیر والدین پدر فرزندان را در آوردند. قرار شد با آزمون تستی مستعدین را کشف کنند. معدل ۱۹ به بالاها کف کرده بودند. این کلاس تقویتی اون کلاس تقویتی ، این کلاس تست ، اون کلاس تست ، فلان استاد، بلان استاد، کسی که هوش و پول را با هم ندارد! احتمالا هوش، خلاقیت و پیشرفت مواد این آزمون هستند، آن هم یک آزمون تستی!!!
پیوست شماره ۱ : کشف عادلانه و صحیح استعدادها و آموزش کاملا درست و حرفه ای به این استعدادها
۵۰۰۰ نفر استعداد واقعی کشف شدند. آخر یک آزمون تستی روشی صحیح برای این کار می باشد. کسی که شانسی نمی زند؟ کسی هم که خانه ای را از روی استرس اشتباه پر نمی کند؟ راه دیگری برای شناسایی استعدادها نیست! عمرا بتوان مثلا در طی دوران تحصیل در دبستان و یا از طریق ارزیابی سوابق و معیارهای موجود دانش آموز مستعد و تیزهوش شناسایی شود.
اما شیرزاد عبداللهی، کارشناس آموزش و پرورش آزمون تستی را عادلانه ترین نوع گزینش می داند و در جواب به این طعنه می گوید:
- اگر بخواهیم بر اساس سوابق تحصیلی انتخاب کنیم باز هم پارتی بازی و اعمال نظرهای شخصی در آن دخالت داده می شوند. شاید تست بهترین روش نباشد اما عادلانه ترین روش است که در آن دانش آموزان در شرایط برابر مورد سنجش قرار می گیرند!!!درست است که آزمون تستی متکی به حافظه بوده و یکی از ایرادهای آن ضعف خلاقیت است ولی در میان روش های دیگر این امتحان دقیق تری است.
از آنجا که ایشان دارای اطلاعات عمومی بالایی می باشند و به خودشان و بقیه اعضای آموزش و پرورش و سمپاد و ... شک دارند و هیچ مدیریتی این وسط نیست ما هم این روش را در این مملکت گل و بلبل ناچار عادلانه ترین روش اعلام می کنیم!
این کارشناس خبره یک بار یک حرف راست در زندگیش زد... مدارس راهنمایی و دبیرستان سمپاد درس هایی را در حد علوم دانشگاه می خوانند. او می پرسد: (ما هم می پرسیم!!!!!!!!!!!)
- چه نیازی است که جوان های مقطع راهنمایی و دبیرستان دروس بالاتر از سطح خود را بدانند؟
او معتقد است سطح بالای دروس این دانش آموزان را از سن نوجوانی دور می کند و بیش از آنکه زندگی کنند درگیر درس می شوند.
اما وخامت اوضاع خیلی بیشتر از این حرف هاست!!! سمپاد آموزش می دهد و در ذهن ما تند تند می چپاند و ما طوطی وار می خوانیم. کلی خوشحالیم و احساس می کنیم خبریست و آپولو هوا کردیم فلان مسئله را حل کردیم ولی نمی دانیم که ما با این همه دانایی هیچ نمی دانیم!!!!!!!! چه مسئله هایی رو که حل نمی کنی و خودت نفهمیدی که کتاب مبتکران را قورت دادی چون داشتی مسئله حل می کردی! خود را در اتاق حبس می کنی تا بتونی آدنین و سیتوزین و گوانین و ... رو از تروریست و فاشیست و صهیونیست تفکیک کنی! چه جالب که تو می توانی حل کنی اما نمی توانی از آنها استفاده کنی. در زندگی ، در کار و هر جای دیگر. این یعنی ساختن یک مغز پر اما خالی و روحی زخمی و خسته و جسمی آزرده از دانش و آگاهی...
پیوست شماره ۲ : دوران شمار یک سمپادی
راهنمایی : خرخونی به حد اعلی و ۲۰ و هیچ کس نتوانست فرق خرخونی و تیزهوشی را بفهمد.
دبیرستان سالهای اول دوم و سوم زنگ های دروس تخصصی: در حیاط یا در کلاس نشسته دست می زنی و شعر می خوانی و معلم نداری یا اگر داری ۶ در میان می آید و تو کلی چیز یاد می گیری.
دبیرستان سالهای اول دوم و سوم زنگ های دروس عمومی : یا در حال چرت زدن یا در حال خواندن برای امتحان زنگ بعد یا در کف خراب کردن امتحان زنگ قبل یا در استرس امتحان ریاضی تکمیلی فردا که دبیرش زیر پوستی میومد سر کلاس... یا تو فکر یه استاد که میگن پروازیه ولی اهله شهر خودتونه و وقتی هوا گرمه پیداش نمیشه......
پیش دانشگاهی : از شهریور از ساعت ۶ صبح یه وقتایی تا ۹ شب ... کارت از خرزنی گذشته شده سگ زنی... یه پایه ضعیف با یه عالمه مطلب با یه ذهن خسته پشت نیمکت و یه کلاس در بسته یه استاد که مثل خر تو گل گیر کرده که چجوری یه درس سال اول دبیرستان رو به تو حالی کنه؟
کنکور: یه استرس وحشتناک... یه نگرانی از اینکه نکنه فلانی قبول بشه من نشم آبروم بره... یه ذهن پر از افکار در هم و برهم... یه برگه سوال... یه پاسخنامه... با یه مداد که دلت می خواد بشکونیش...شاید فکرهای بد هم به کلت بزنه...
ویژه نامه پیک سنجش (قبولی های کنکور) : درصد قبولی مدارس سمپاد هر سال پایین تر می آید ... (امسال که واقعا آبرو ریزی بود) دنبال اسم خودت که آبیاری گیاهان دریایی کویر لوت قبول شدی... نمیری...خدا داده پیام نور و علمی کاربردی ...
حرف آخر
استعداد ها سرکوب شدند... مدارس عادی و نمونه موفق شدند...همه چی به ضرر ما و و ما تازه می فهمیم چه کرده ایم ... و وقتی که فهمیدیم باز هم بی صدا می نشینیم به امید اینکه یک روز یک منجی بیاید ... ما خود چلاق بوده و کر و لال و کور و کچل می باشیم نمی توانیم.
پس همچنان می نشینیم و منتظر می شویم اگر فریادی هم از گوشه و کناری بر آمد صبر می کنیم تا خفه شود و به صدای خود به صدای او جان نمی دهیم. شاید هر روز آمار خودکشی سمپادی ها بالاتر رود......... می نشینیم.......................
پی نوشت : توی قسمت دوران شمار یک سمپادی منظورم با همه نبود . کسانی هم بودند که واقعا موفق شدند. انکار نمی کنیم. سمپاد برای خیلی ها پل پیشرفت بوده. اما منظور من بیشتر با کسایی بود که اگر سمپاد نمیومدند مسیر زندگیشون بهتر از الان بود. کسایی که امیدشونو از دست دادند منزوی شدند و حتی دست به خودکشی زدند... سمپاد اگر استعدادهای درخشان رو شناسایی کرد باید بتونه اونا رو پرورش هم بده... خودشو می بازونه یا واقعا می بازه؟ شاید بردن اون باختی باشه برای ما....
کف کرده نوشت: شایعاتی هست مبنی بر اینکه اژه ای عوض شده و دیگه رئیس نیست. اما من باورم نمیشه. تحقیق می کنم راجع بهش یه پست میدم. اگه شما هم چیزی می دونین بگین لطفا....